آیه 15 سوره کهف
<<14 | آیه 15 سوره کهف | 16>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این قوم ما که خدایانی غیر خدای یگانه برگرفتند چرا هیچ دلیلی روشن بر خدایی آنها نمیآورند؟ پس چه کسی ستمکارتر از آن کس که افترا و دروغ بر خدا میبندد؟!
اینان قوم [نادان و بی منطق] ما هستند که به جای خدا معبودانی برگرفتند، چرا بر حقّانیّت معبودانشان دلیلی روشن نمی آورند؟ پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد [که خدا دارای شریک است] کیست؟
اين قوم ما جز او معبودانى اختيار كردهاند. چرا بر [حقّانيّت] آنها برهانى آشكار نمىآورند؟ پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد؟
اينان كه قوم ما هستند، به جز او خدايانى اختيار كردهاند. چرا براى اثبات خدايى آنها دليل روشنى نمىآورند؟ كيست ستمكارتر از كسى كه به خدا دروغ مىبندد؟
این قوم ما هستند که معبودهایی جز خدا انتخاب کردهاند؛ چرا دلیل آشکاری (بر این کار) نمیآورند؟! و چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«هؤُلآءِ قَوْمُنَا ...»: استعمال اسم اشاره (هؤُلآءِ) در اینجا برای تحقیر است. (قَوْمُنا) عطف بیان است. «سُلْطَانٍ»: دلیل. حجّت. «بَیِّنٍ»: واضح و آشکار.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً «15»
آنان قوم مايند كه به جز او، خدايان ديگرى گرفتهاند. چرا آنان دليل آشكارى بر خدايان خود نمىآورند؟ پس كيست ستمكارتر از كسى كه بر خداوند، دروغى افترا بندد؟
نکته ها
با اينكه در كلمهى «افتراء» نسبت دروغ نهفته است، ولى بازهم كلمه «كَذِباً» در آيه مطرح شده است. اين شايد به خاطر آن باشد كه افترا دو گونه است: گاهى امكان نسبت هست، ولى گاهى امكان نسبت هم نيست و شرك از نوع دوّم است. زيرا شريك براى قدرت و علم بىنهايت محال است.
پیام ها
1- بىتفاوتى نسبت به گمراهى وانحراف ديگران، ممنوع است. «هؤُلاءِ قَوْمُنَا» (اصحاب كهف، از انحراف قوم خود ناراحت بودند.)
2- بزرگترين دغدغهى مردان خدا، انحراف عقيدتى مردم است. «اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً»
3- تقليد و تبعيّت از محيط در عقايد، منطق صحيحى نيست، براى عقايد، بايد دليل روشن داشت. قَوْمُنَا اتَّخَذُوا ... لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ
4- شرك، افترا بر خدا و بى دليل است. «مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ»
5- دروغ، ظلم است و دروغگو ظالم، و كسى كه به خدا دروغ بربندد، ظالمتر است. «فَمَنْ أَظْلَمُ»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 149
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً «15»
هؤُلاءِ قَوْمُنَا: آن گروه كه كسان ما هستند در نسب، يعنى جمعى از اهل [شهر] افسوس. اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً: فراگرفتيد غير از ذات خداوند به حق، خدايان ديگرى كه بر باطلند به سبب تهديد دقيانوس و ترس از كشتن. اين اخبار است در معنى انكار و مذمت قوم به اينكه ايشان از فرط نادانى و گمراهى، اصنام را پرستش و غير خدا را ستايش نمودند و در مقام سرزنش گفتند: لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ: چرا نمىآورند كافران بر پرستش بتان. بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ: به حجتى روشن و برهانى آشكار، يعنى دقيانوس و گماشتگان او، مردم را به وعيد، تكليف بتپرستى مىكنند نه به حجت و برهان.
تنبيه: آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه مبناى اصول اعتقاديه بايد بر برهان و دليل باشد، و آنچه را كه حجت و برهانى بر آن نباشد مردود، و تقليد در آن جايز نخواهد بود.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً: پس كيست ستمكارتر از كسى كه افترا كند و ببندد بر خداى تعالى دروغ را كه نسبت شركاء باشد به ذات سبحانى. حاصل آيه آنكه هيچكس ستمكارتر از چنين كسى نخواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً «13» وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً «14» هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً «15» وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً «16»
ترجمه
ما حكايت ميكنيم براى تو خبر ايشانرا براستى همانا آنها جوانمردانى بودند كه ايمان آوردند بپروردگارشان و زياد نموديم هدايت ايشانرا
و محكم نموديم دلهاشان را وقتى كه قيام نمودند پس گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است هرگز نميخوانيم غير از او خدائى را هر آينه گفته باشيم آنگاه سخنى ناحقّ
اينجماعت كه خويشان مايند گرفتند جز او را خدايان چرا نمىآورند بر
جلد 3 صفحه 411
ادّعائشان دليل روشنى پس كيست ستمكارتر از آنكه افترا بست بخدا دروغ را
چون كناره گيريد از آنها و آنچه ميپرستند جز خدا پس جاى گيريد در غار ميگستراند براى شما پروردگارتان از بخشايشش و آماده ميگرداند از براى شما در كارتان بهرهمندى را.
تفسير
يكى از الطاف خاصه خداوند تعالى بر بندگان آنستكه چون كسى خدا شناس و مؤمن بمبدء و معاد شد حضرت احديّت باب سعادت و سلامت و رستگارى و هدايت را بروى او باز ميفرمايد بتوفيق و تأييد و استقامت در دين و دنيا تا برساند او را بمقام قرب و نعيم جاويد عقبى چنانچه اين معامله را با اصحاب كهف فرمود كه جوانمردانى بودند در ديندارى و استقامت در طريق حقّ و حقيقت چون مؤمن شدند بخداوند قادر كريم كارساز كه آماده فرمود براى آنها موجبات مزيد هدايت را بتقويت قلب و بستگى آن بدوستى خدا و صبر بر مفارقت وطن و ترك لذائذ و تحمّل مشاقّ و زندگانى در غار براى حفظ دين و فرار از تظاهر بشرك وقتى كه قيام نمودند بوظيفه خودشان كه هجرت از وطن بود براى آنكه نتوانستند باحكام دين در آن عمل نمايند و با خود گفتند پروردگار ما خداوند يكتاى آسمانها و زمين است ما نبايد جز او را بخدائى بخوانيم چون در اينصورت كلامى دور از حقّ و حقيقت گفتهايم و جور نمودهايم كه براى خدا شريك قرار دادهايم اينها كه از خويشان ما در شهرند و بت پرست شدند دليل واضحى بر جواز عملشان اقامه ننمودند و هيچكس ستمكارتر نيست از كسيكه نسبت دروغ بخدا دهد و بگويد خدا شريك براى خود قرار داده و پس از اين گفتگو يكى از آنها كه گفتهاند سمت رياست بر سايرين داشت و نامش تلميخا بود گفت و چون كنارهگيرى كرديد و اعتزال جستيد از اين قوم و آنچه را پرستش ميكنند از خدايان باطل مگر خداوند بر حق كه يكتا و بىهمتا است پس جاى گيريد در اين غار خداوند خوان نعمت خود را بر شما ميگستراند و وسائل آسايش و بهرهمندى شما را آماده و مهيّا خواهد فرمود و گفتهاند اين پيشنهاد را او وقتى كرد كه از شهر خارج شده بودند و از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه اصحاب كهف بىشناسائى و اطلاع از يكديگر از شهر بيرون رفتند و چون در صحرا بهم رسيدند و با يكديگر معاهده نمودند كه
جلد 3 صفحه 412
مقصودشان را بكسى نگويند مطلب را اظهار كردند و معلوم شد همگى يك مقصود دارند در هر حال اين عمل را براى كمال وثوق و اطمينان بفضل و رحمت و رحمانيّت و رازقيّت و حافظيت خداوند منّان نمودند و براى تحصيل جاى امن و محل مخلّى بطبعى براى عبادت بدون تقيّه از دشمن خدا نه براى ترس تعرّض دقيانوس بجان و مال آنها در نتيجه قيام ايشان در برابر او و اظهار اعتقاد بوحدانيّت خدا و نفى شرك صريحا و علنا بدون مراعات تقيّه چنانچه مفسرين گفتهاند چون در روايات عديده از اين معنى تكذيب شده و امام صادق عليه السّلام حال حضرت ابو طالب عليه السّلام را تشبيه بايشان فرموده و فرموده تقيه احدى بپاى تقيّه آنها نرسيده و خداوند دو مرتبه اجرشان را عطا فرموده و اجر ايشان بر اظهار كفر بيشتر از اسرار ايمان بوده علاوه بر آنكه آيه سوّم و چهارم ظاهر است در آنكه اين مكالمات را با يكديگر ميكردند و بقرينه اتّحاد سياق آيات ميتوان حكم نمود كه بعد از قيام، قولشان ربّنا رب السّموات و الارض هم با خودشان بوده نه خطاب بدقيانوس كه حضرات گفتهاند در نتيجه اعراض يا عدم توجّه باخبار ائمه اطهار و مراد از قيام ايستادن در مقابل سلطان جائر و بىپروا سخن گفتن نيست چون اين عمل مخالف با حكم عقل و دستور شرع است بلكه مراد قيام بوظيفه عقلى و شرعى است اعمّ از تقيه و طلب مندوحه با توكل بخدا و وثوق بفضل و رحمت او كه بندگان را در مانده و مستأصل نخواهد گذاشت و كلمه مرفق كه بكسر ميم و فتح فاء است و بعكس نيز قرائت شده كارى را گويند كه مورد نفع و ارفاق و بهرهمندى باشد و شطط در ظلم و جور و تجاوز از حقّ و حقيقت استعمال ميشود و در مذمّت اصحاب كهف از قومشان براى قبول شرك بدون دليل واضح دلالت واضحهاى است بر آنكه در اصول دين تقليد جائز نيست و بايد بدليل قطعى تمسّك نمود چنانچه در عملشان دلالت است بر حسن هجرت از بلدى كه انسان نميتواند كاملا بوظائف دينى خود در آنجا عمل نمايد و قبح عكس آن مانند هجرت نمودن براى اغراض دنيوى به بلدى كه نتواند در آنجا بوظائف دينى خود عمل نمايد.
جلد 3 صفحه 413
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هؤُلاءِ قَومُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَو لا يَأتُونَ عَلَيهِم بِسُلطانٍ بَيِّنٍ فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً «15»
اينکه جمعيت قوم ما گرفتند از غير خداوند عالم خداياني چرا بر اينکه اتخاذ دليل و برهاني نميآورند بر خدايي اينکه خدايان آنها دليل واضح روشني! پس كيست ظالمتر از كسي که افتراء بزند بر خداوند عالم از روي كذب و دروغ (هؤلاء) اشاره باهل شهرستان اصحاب كهف از سلطان آنها دقيانوس و رعيت او که تعبير به (قومنا) كردند و اينکه جمله تتمه كلام اصحاب كهف است اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ اخذ يعني معتقد شدند و متعبد شدند از غير خدا آلهة يك شريك قائل نشدند شريكهايي را بر خدا اتخاذ كردند معلوم ميشود که اينها فرقه فرقه بودند هر دسته يك خدايي بر خود گرفتند مثل مشركين مكه و اطراف که هر قبيله و طايفه يك بت بزرگي بر خود قرار دادند و يك بت که از همه بزرگتر بود براي همه مقرر كردند و هر فرد يك بت كوچك بر خود تراشيده و نگاه داشت از فلزّات و چوب حتي از رطب و تمر لَو لا يَأتُونَ عَلَيهِم بر اينکه آلهه خود (بِسُلطانٍ بَيِّنٍ) چه اثري از اينکه آلهه مشاهده كردند آيا جلب نفعي يا دفع ضرري يا قضاء حاجتي يا شفاء مرضي فقط دليل آنها تقليد آباء آنها است فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً ظلم درجاتي دارد ولي درجه اعلاي آن همين شرك و نفي توحيد است که
جلد 12 - صفحه 335
اينکه افترا بخداوند است و كذب بر خدا است.
(سؤال) در مفهوم افتراء كذب داخل است که دروغ بغير بستن است و لفظ كذبا زائد است.
(جواب) اينکه تاكيد است كانّه آنها در اينکه افتراء خود را صادق ميپندارند ولي چون دليل و مدركي ندارند جاي اينکه توهم نيست و كذب محض است زيرا هر دعوايي محتاج بشاهد و دليل است حتي مؤمنين که قائل بتوحيد هستند بايد ادله بر توحيد اقامه كنند که سرتاسر قرآن بيان ادله توحيد بلكه بر وجود حضرت ربوبي فرموده و ادله عقليّه و نقليّه و وجدانيّه بر اينکه بسيار است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 15)- سپس به دلیل دیگری نیز توسل جستند و آن این که: «این قوم ما معبودهایی جز خدا انتخاب کردهاند» (هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً).
آخر مگر اعتقاد بدون دلیل و برهان ممکن است «چرا آنان دلیل آشکاری برای الوهیت آنها نمیآورند؟» (لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ).
آیا پندار و خیال یا تقلید کور کورانه میتواند دلیلی بر چنین اعتقادی باشد؟
این چه ظلم فاحش و انحراف بزرگی است.
«پس چه کسی ظالمتر است از آن کس که به خدا دروغ ببندد» (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً).
این «افترا» هم ستمی است بر خویشتن، چرا که انسان سر نوشت خود را به دست عوامل بدبختی و سقوط سپرده، و هم ظلمی است بر جامعهای که این نغمه را در آن سر میدهد و به انحراف میکشاند، و هم ظلمی است به ساحت قدس پروردگار و اهانتی است به مقام بزرگ او.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم